شناسهٔ خبر: 33618 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سینمای ایران به فرش قرمز نیاز ندارد

جوزپه تورناتوره کارگردان ایتالیایی برنده اسکار که با «سینما پارادیزو» معیارهای سینمای واقع گرا را در جهان تغییر داد، جمله معروفی دارد که می گوید: اگر دنبال سرگرمی هستید به سینمای آمریکا نگاه کنید، اگر فلسفه می خواهید آن را در آثار اروپایی جستجو کنید و اگر معنای واقعی زندگی را خواستارید، سینمای آسیا را به خاطر داشته باشید.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایرنا، هنر سینما از آن دست محصولات ذهن خلاقه و زیبایی شناس انسان است که بر خلاف دیگر هنرها، در بدو پیدایش خود به هیچ عنوان داعیه زایش تفکر، خاستگاه فلسفی و نحله های فکری و غوطه خوردن در جریان های روشنفکری را نداشته و تنها و تنها بر یک ادعا استوار است بود و آن سرگرم ساختن مخاطبانش. بی هیچ اغراقی نیز باید اعتراف کرد که با تمام سیر تحول و تطور این هنر صد و چند ساله و تجربه های تلخ و شیرینی که پشت سر گذاشته است، این هنر کماکان بر فلسفه نخستین خود (مبحث سرگرم کنندگی مخاطبان) وفادار بوده؛ اما به هر حال نتوانسته از کنار حلاوت غلتیدن به دامنه های فلسفی، فکری و زیبایی شناسانه معرفتی به سادگی بگذرد و خوشبختانه باید اذعان کرد که در این سهیم شدن تجربه هنر هفتم جهان با معیارهای فلسفی و بنیان های فکری، تجربه های بسیار موفق و جریان سازی را نیز از خود به جا گذاشته است.


اما نکته بسیار جالب توجه که در آرای قاطبه منتقدان، کارشناسان، نظریه پردازان و دست اندرکاران این هنر بازتاب دارد، نحوه تبلور نحله های فکری جاری و ساری در این هنر در نقاط مختلف جهان است که این مساله درست عکس دیگر هنرهای به وقوع پیوسته است.

به زبان ساده تر وقتی مکتبی مانند سوررئالیست (فراواقعی) در هنر نقاشی بروز و ظهور پیدا کرد، مبانی زیبایی شناسانه و پایه های فکری و منطقی این مکتب با حضور در کشورهای جهان از قاره های مختلف و مواجهه با فرهنگ ها و جهان بینی های متفاوت، بدون تغییر باقی ماند و هر نقاشی که به سمت مکتب سوررئالیست حرکت کرد، تمام تلاش خود را به کار بست تا مانع از تغییر در چارچوب و قوانین این مکتب شود ؛ اما در سینما این گونه نبود.

سینما به عنوان هنری مدرن زمانی چشم به جهان گشود که دیگر شاخه های هنری اغلب تجربیات فکری، فلسفی و بنیادین خود را پشت سر گذاشته بودند و به همین دلیل دیگر نیازی نبود تا این هنر مانند موش آزمایشگاهی به بستری برای تجربه های نوین فلسفی و فکری جدید بدل شود و خود دست به تجربه های جدید زد.

اما این بار مانیفست های (دکترین ) سینمایی با ورود به کشورهای صاحب سینما مانند نظریه دیگر هنرها، به صورت بی چون و چرا مورد پذیرش سینماگران قرار نگرفت و هر یک ، بنابر فرهنگ، نگرش و جهان بینی اقلیم خود به پذیرش یا کنار گذاشتن جریان های نوین سینمایی پرداختند.

گویا جسارت بشر در تحقق یکی از بزرگترین رویاهایش در جهان هنر (خلق جادوی تصویر متحرک) به او این قدرت را داده بود که با اتکا بر فضای فرهنگی و اعتقادی و فلسفی خود، یا دست بر پذیرش جریان جاری سینمای جهان بزند و یا با اتکا بر خصوصیات فرهنگی کشور خود به جریان سینمایی خاص آن خطه دست پیدا کند.

حال بار دیگر با این مقدمه بد نیست تا جمله تورناتوره که در مقدمه این نوشتار ذکرش رفت را با یکدیگر مرور کنیم، جایی که او گفته بود: اگر به دنبال سرگرمی هستید به سینمای آمریکا نگاه کنید و اگر فلسفه می خواهید آن را در فیلم های اروپایی جستجو کنید و اگر خواستار معنای واقعی زندگی هسنید، سینمای آسیا را به خاطر داشته باشید.

سینما از آن دست هنرهایی است که به واسطه ابزار مدرن ارتباطی در زمانه حاضر تجربه لمس فضاهای متفاوت آن برای هر مخاطبی امکان پذیر شده است و امروز کم هستند مخاطبان هنر هفتم که تنها و تنها تجربه دیدن آثار سینمایی یک کشور یا در نهایت یک قاره را داشته باشند و درست به همین دلیل است که مخاطبان سینمایی با اراده و اتکا بر تفکر و همچنین سلایق خود می توانند نوع سینمای مورد علاقه خود را انتخاب و جریان تولیدات آن را دنبال کنند.

برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر و حضور آثار سینمایی کشورهای مختلف نیز بستر دیگری برای تجربه آثار متفاوت سینماگران جهان است که این بار فرصت همکلامی و گفت و گو با آنها را نیز به سبب حضور آن سینماگران در این رخداد فراهم می کند.

البته این دست گفت و گوها زمانی شکل متفاوت و لذت بخشی به خود می گیرد که هر ایرانی می تواند با افتخار به درخشش سینماگران و آثار سینمایی کشورش در تمامی جشنواره های بین المللی، با پشتوانه و دلگرمی بیشتر به بحث و چالش با سینماگران بین المللی بپردازد.

حضور «ایتالو اسپینلی» مدیر بخش آسیایی جشنواره فیلم رم در بخش بین الملل سی و سومین جشنواره فیلم فجر، مجال مناسبی بود تا با وی به عنوان یکی از سینماگران و فعالان این عرصه که از سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی به شکل مستمر در این رویداد حضور داشته و همچنین در برخی دیگر از جشنواره های سینمایی ایران به عنوان میهمان حاضر بوده ، درباره سینمای ایران، جایگاه جهانی آن، نحوه انتخاب آثار ایرانی برای حضور در فستیوال های جهانی و البته رویکرد و واکنش مخاطبان جهانی به آثار سینمایی کشورمان به گفت و گو بپردازیم.

حاصل گپ و گفت اختصاصی خبرنگار سینمایی ایرنا با ایتالو اسپینلی را در ادامه از خاطر می گذرانید.



** س: آقای اسپینلی، صحبت با شما درباره سینمای ایران بسیار ساده است، شما در ۹ سال اخیر به شکل مستمر در جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور داشتید (از ۲۰۰۶ میلادی - ۱۳۸۴ هجری خورشیدی ) و به عنوان مدیر بخش آسیایی جشنواره فیلم رم، مسئول انتخاب فیلم های ایرانی برای این رویداد هستید... پس اجازه بدهید گفت و گو را این گونه شروع کنیم که تعریف شما از سینمای ایران چیست؟



- سینمای ایران... سینمای ایران... سینمای ایران... (مکث می کند و لبخندی می زند)... ببینید نمی خواهم به رسم یک گفت و گوی ژورنالیستی دنبال پاسخ های پیچیده باشم. مردم ایران مثل ایتالیایی ها بسیار صمیمی و خودمانی هستند و من هم می خواهم در تعریفم از سینمای ایران همین طور با شما و خوانندگان تان خودمانی باشم. به نظر من سینمای ایران ساده اما عمیق است (Iranian cinema is simple but profound) .

من خودم از مخالفان سینمایی هستم که تنها و تنها به سرگرم سازی مخاطبان می پردازند؛ همچنین نمی توانم حضور این سینما را نادیده بگیرم؛ اما می توانم به عنوان یک سینماگر و فعال در این عرصه انتخاب کنم که به چه نوع فیلم هایی علاقه دارم. سینمای ایران و فیلم های آن جزو آثار سینمایی مجبوب است ، این مساله را در بسیاری از جشنواره ها و رویدادهای سینمایی جهان که در آنها حضور داشتم بیان کرده ام.

هنر سینما قصه گویی است اما تفاوت آن با ادبیات در این مساله است که ادبیات در روایت قصه به تمام جزئیات اهمیت می دهد اما سینما به دلیل استفاده از درام، تنها به روایت آن دسته از جزییاتی اهمیت می دهد که بتواند در رساندن قصه به هدفش موفق باشد.

اینکه هدف یک فیلم سینمایی چیست، مساله ای کاملا مشخص است؛ در کنار آنکه آن فیلم تلاش می کند تا با جذابیت های تصویری و کیفیت، مخاطبانش را سرگرم کند در ضمن از ذهن و قدرت تفکر آنها به عنوان مزرعه ای برای کاشتن گیاه تفکر هم بهره می برد.

به همین دلیل است که سینمای ایران را بسیار دوست دارم. چرا که سینماگران ایرانی در فیلم های خود علاوه بر آنکه مخاطب را با قصه شان سرگرم می کنند، مانند یک باغبان حرفه ای، گیاهی را در ذهن مخاطب قرار می دهند که تا مدت ها آنها را در فکر آن اثر سینمایی، هدف، نگاه و فلسفه اش قرار می دهند.



** س: می توانم بگویم که تعریفی که کردید، مشخص کننده معیارهای شما برای انتخاب فیلم های ایرانی جهت حضور در جشنواره بین المللی فیلم رم است؟



- من نظر شخصی ام را درباره سینمای ایران گفتم و وقتی به جشنواره می رسیم باید به این مساله توجه داشته باشیم که هر رویدادی برای خود معیارها و قوانینی دارد.

جشنواره بین المللی فیلم رم هم دارای قوانین است که تفاوت در روایت اثر سینمایی، کارگردانی خلاقانه، نگاه خاص و ویژه آثار سینمایی به داستان و همچنین کیفیت و استانداردهای آن فیلم مهمترین معیارهای انتخاب فیلم برای حضور در این جشواره است.

ببینید جشنواره فیلم رم، فرش قرمز ندارد و مانند بسیاری از جشنواره های بین اللملی در عرصه سینما به فکر «نمایش» دادن نیست! شعار ما در جشواره کیفیت است و در آن شعار تاکید می کنیم که سینمایی که کیفیت بالایی داشته باشد به فرش قرمز برای معرفی نیاز ندارد و البته سینمای ایران در این جایگاه قرار می گیرد.

شاید باور نکنید اما ما مخاطبانی در این جشنواره داریم که طی سال با ما در ارتباط هستند و همواره پیش از جشنواره از ما می پرسند که چه فیلم ها، کارگردانان و هنرمندانی از ایران در این دوره جشنواره حضور دارند و وقتی ما دلیل این پرسش ها را از آنها می خواهیم به ما می گویند که دوست دارند با مطالعه درباره آن فیلم ها، داستان شان و کارگردانان و هنرمندانی که در آن آثار حضور دارند به تماشای فیلم بنشینند.

تمامی فیلم های حاضر در جشنواره رم بعد از اکران در جلسه ای به پرسش و پاسخ دعوت می شوند و در این جلسه هم شاهد حضور هنرمندان و منتقدان هستیم و هم مردم عادی؛ در همین گفت و گوها است که ما متوجه می شویم که سینمای ایران و تولیداتش، در زمانه حاضر مخاطبان خاص خود را در جهان دارد.



** س: به عنوان یک متخصص حرفه ای در زمینه سینما و ارتباط ۹ ساله با سینمای ایران، مهمترین ویژگی فیلم های ایرانی و سینمای ایران را در چه مساله ای می دانید؟



- سینمای ایران و هنرمندان آن، اهل تقلید نبوده و به نبال ترسیم فضای ذهنی و هنری خود در آثارشان هستند. قصه فیلم های ایرانی قصه مردم همین کشور با تمام خوبی ها و تلخی هایش است. این شکل از سینما کمتر در بین کشورهای صاحب سینما دیده می شود.

به عنوان مثال در سینمای اروپا و با کنار گذاشتن آثار تجاری (سینما بدنه و گیشه) داستان و یا فضای فکری و فلسفی موجود در فیلم ها بسیار شبیه به هم هستند و مهم نیست این فیلم در اسپانیا، تولید شده یا فرانسه، آلمان، ایتالیا یا ایرلند.

اما سینمای ایران در کنار آنکه روایت فیلم و بستر وقوع داستان ها در همین کشور ریشه دارد، دارای لایه های متعددی است که مخاطبان را مجذوب خود می کند.

لایه های نخست همان شکل ساه قصه گویی برای سرگرمی مخاطب است اما بطن اتفاقات و یا برخی دیالوگ های فیلم، مخاطب را به فکر فرو می برد و او را مجبور می کند تا به زندگی خودش نگاهی سریع بیاندازد و ببینید آیا او هم در چنین وضعیتی گرفتار شده است و آیا اگر در چنین موقعیتی باشد همان رفتاری را انجام می دهد که قهرمان فیلم به دنبال آن است...

این دست از تجربیات در سینمای اروپا کمتر دیده می شود و اغلب فیلم ها از چارچوبی خاص و شیوه ای مشخص برای پیشبرد داستان های خود بهره می برند. باز هم خودمانی به شما می گویم که سینمای تا این حد قانونمند را دوست ندارم و همین روایت ضد قانون و آوانگارد (خط شکن) سینمای ایران است که من را تا این حد به خود نزدیک کرده است.

اغلب سینماگران ایرانی قصه منحصر به فرد خود را دارند و به همین دلیل نزدیکی داستان فیلم ها به زندگی واقعی ایرانی ها و تجربه عمومی موقعیت ها در فیلم های مختلف است که باعث شده مخاطبان ایرانی سینمای قصه گوی کشورشان را تا این حد حمایت کنند. البته در این میان استثناهایی هم وجود دارد...



** س: منظور شما از این استثناها...



- ببینید، آقای عباس کیارستمی فیلمساز بزرگ و جهانی است و همیشه برای من سوال بوده که چرا این فیلمساز که آثارش در جهان با اقبال مخاطبان مواجه می شود در ایران نتوانسته مانند دیگر کشورها با مخاطبان گسترده ای فیلم هایش را اکران کند.

تنها پاسخی که برای این پرسش دارم به لحن داستان ها و زبان روایت فیلم های آقای کیارستمی باز می گردد. او به دلیل آنکه به سینماگری جهانی بدل شده است، داستان و لحن فیلم هایش هم شکل جهانی گرفته اند و از معیارها و فضاهای قصه گویی متداول در سینمای ایران فاصه گرفته است؛ به همین دلیل فیلم های او در خارج از ایران با استقبال بیشتری مواجه می شوند تا در خود ایران.

به نظر می رسد که مخاطب ایرانی نوع داستان گویی در سینمایی که به آن علاقه مند است را انتخاب کرده و آن را به هنرمندان و کارگردانان نیز انتقال داده، برای همین حتی وقتی با فیلمی که به تقلید از اثر دیگری ساخته می شود و متعلق به آن کارگردان نیست مواجه می شوند با آن ارتباط برقرار نمی کنند و به حمایت از آن نمی پردازند.

وقتی آقای فرهادی با فیلم جدایی (جدایی نادر از سیمین) اسکار گرفت، چند فیلم در ایران توسط دیگر کارگردانان با آن فضا و روایت ساخته شدند ما مورد توجه مردم قرار نگرفتند؛ چرا که مردم سینمای آقای فرهای را می شناسند و می دانند فیلمی که از کارگردان دیگری و با تقلید از فضای فیلم های او ساخته شده است نمی تواند پاسخگوی سلیقه سختگیرانه آنها باشد و به همین دلیل اعتراض خود را با عدم حمایت از فیلم بیان می کنند.

مخاطبان سینمای ایران در کمتر کشوری پیدا می شوند، آنها با شناختی که از کارگردانان کشورشان دارند می دانند که فیلم او باید دارای چه کیفیت و نگاهی باشد و برای همین وقتی آن کارگردان در ساخت فیلمی، قدرت همیشگی اش را نشان نمی دهد؛ پیش از آنکه مورد نقد کارشناسان و منتقدان قرار بگیرد توسط خود مردم و رویکرد آنها به فیلم مورد نقد قرار می گیرد و متوجه آسیب های فیلم خود می شود.

نظر شما